اینکه نمی توانم پیدایت کنم
نمیدانم چند ساعت تا به تو راه مانده
اما چیزی تَه چشمانم سو سو میزند
اینکه صدایت میکنیم و تو حتما میگویی جانم
شهر انقدر شلوغ است و گوشهای من انقدر پُر ، که صدایت را نشنوم شاید
اما باز صدایت میکنم
در خیابان ، گوگل ، دورهمی ها ، کافی شاپ های شهر ، خلاصه هر جایی را که فکرش را بکنی.
صدایم را میشنوی میدانم ، صدایمان را
می دانی!
برای ما هم قشنگ است
شاید بشود روزی پُزَش را داد
روزی سَرِمان را بلند کنیم و به همه ی جهان بگوییم ما اماممان را برگرداندیم.
آن هزار نفر بگویند :
- آیا امامتان را ندیده بودید؟
+ بگوییم نه!
- بگویند صدای دعوتش را نشنیده بودید؟
+ بگوییم نه!
- بگویند ندیده عاشقَش بودید؟
+ بگوییم آری!
- بگویند دَمِ شما گرم دهه آخری ها
بعد ما کِیف کنیم ، به دور تو بگردیم و باز کِیف کنیم
بعد تو بخندی و راضی شوی از ما.
سربازت شویم ، برویم به مدینه شروع کنیم تا تمام تاریخ را کنار تو از نو بسازیم
می آییم دنبالت
توی همین خیابان ها
و امید داریم به عددی که امیدوار کننده ست ، به ۳۱۳
که سخت است اما شدنیست.
#دلنوشته_مهدوی
اجتماع بزرگ مردمی #عید بیعت در سالروز آغاز امامت امام عصر (عج)
، ,تو ,بگویند ,بگوییم ,بودید؟ ,صدایت ,بودید؟ بگوییم ,تو راه ,ساعت تا ,تا به ,بگوییم نه
درباره این سایت